شیرین کاریهای جدید
سلام گل دخترای ناز مامان دیگه دارین کم کم بزرگ میشین و کارای جدید یاد میگیرین این روزا یعنی روزای آخر سه ماهگی کلی چیز یاد گرفتین صداهای خوشمل از خودتون درمیارین ، اطرافیانتون رو کم کم دارین میشناسین،جای جدید که میرین کلی نگاه میکنین چون متوجه شدین که جاتون عوض شده و میخواین بدونین کجا هستین قربون نگاههای کنجکاوتون بشم من ،دیگه دوست دارین همه ش یکی پیشتون باشه و باهاتون حرف بزنه اگه هم که برقصه براتون که چه بهتر و شما کلی ذوفق میکنین واسش
اما مهمتر از همه اینها تلاشتون واسه غلت زدن که هانا تلاشش چشمگیر تره و تا یه جاهایی پیش رفته جالب اینجاس که از دو طرف هم میخواد غلت بخوره وقتی هم که با کمک کامل برمیگرده سعی میکنه بازم غلت بزنه و رو کمر بخوابه فدات بشم دختر زبل مامان
تا اینجا پیش رفتی ببین مامان
قربون خنده ها قشنگت بشم عزیزدلم
این هم مرحله بعد
و اما هانیتای عزیزم کتفت رو از زمین بلند میکنی و سرت رو بالا میگیری و بالا سرت رو نگاه میکنی هروقت کسی دور وبرت نیست هم اینکارو میکنی وقتی هم که خوشحالی و بازی میکنی بازم بالا سرت رو نگاه میکنی ببین اینجوری
علاقه زیادی هم به خوردن دستت داری اونم نه یه انگشت 4 انگشتی بعضی وقتا هم مشتت رو کامل با کمک اون یکی دستت میکنی میخوری
یه کار دیگه که دوتاتون انجام می دین اینه که وقتی کسی میاد بالا سرتون باهاتون حرف بزنه کمرتون رو از رو زمین بلند میکنید که منو بغل کنین البته هانیتا تو هر شرایطی که راحتی مامان نمیشه دست بهت زد که دیگه اون موقع........
دخترای عزیزم خیلی از اینکه شما رو دارم خوشحالم و خدا را شکر میکنم
|
|
|