هانا هانیتاهانا هانیتا، تا این لحظه: 11 سال و 12 روز سن داره

فرشته های آسمونی

هفته ای که گذشت...

1392/5/24 23:29
نویسنده : مامان ندا
279 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و درود به همه

سلام هانا سلام هانیتا عزیزای دلم خوبین که؟

الان که دارم براتون می نویسم شما گل خوشگلا خوابیدین ...دخترای من هم چنان خوابتون کمه برای همین این روزا من خیلی خسته م و اصلا توان واسم نمونده ولی نگاه کردن به چشمای قشنگتون نیروی دوباره بهم میده

خوب بزارین بگم این هفته چطور بر ما و شما  گذشت...

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

شنبه به دعوت خاله جون رفتیم بیرون و شما اولین ددرتون رو تجربه کردین

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

ما همگی رفتیم سیاسرد خیلی شلوغ بود ولی هوا عالی بود خیلی خنک و دلچسب ما هم که مدتها بود بیرون نرفته بودیم کلی لذت بردیم مهمتر از همه اینکه اولین گردش با شما گلای نازمون بود به شما هم خیلی خوش گذشت  هانا که حسابی خوابید و هانیتا هم خیلی ذوق میکرد ...برگای درختا که تکون میخوردن شما واسشون میخندیدین ماچ

البته شما کاملا مجهز بودین ببینین این هم سندنیشخند

شما بیشتر تو گهواره بودین چون هم باد میومد و هم آفتاب بود برای همین زیاد بیرون نیاوردیمتون یکم من و بابا خواستیم با شما بریم تاب بخوریم که همه با نگاههاشون شما رو میخوردن ما هم زودی برگشتیم که چشم نخورینعینک

این هم بابا ،امیررضا و علی

ما تا ساعت 3 موندیم و زود اومدیم خونه که خدایی نکرده غنچه های مامانی اذیت نشن

مرسی خاله جون خیلی خوش گذشت همیشه از این کارا بکنینزبان

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

یکشنبه مثل سابق صبح مامان جون اومد دنبالمون و رفتیم خونشون تا شب که با بابایی برگشتیم خونه

دوشنبه بابا رفت یزد ماموریت کاری و ما خونه مامان جون بودیم و دو شب موندیم تا چهارشنبه که بابا اومد ،مامان جون مرسی که اینقدر هوامون رو داری و برنامه زندگیتون با اومدن ما کلا عوض شده ،مامان  و بابای عزیزم دستتون رو میبوسم ماچ

پنج شنبه هم خونه بودیم و مثل همیشه ما و شما و خوابیدن های یک دقیقه ایتون فدای دخترای نازم بشم که خیلی هوشیار و باهوشین...هانا جونم چرا اینقدر واسه شیر خوردن اذیت میکنی عزیزدلم بزرگ شدی گلم باید زیاد زیاد شیر بخوری فدات بشه مامان

راستی امشب عروسی علی آقا پسر دایی بابا هم هست که ما نتونستیم بریم... آرزوی خوشبختی براشون دارم

همه هستی من دخترای گلم در پناه خدای بزرگ سالم وسلامت باشین

خیلی دوستتون دارم خیلی خیلی خیلی زیااااااااااااااااااااد

تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان شهراد
26 مرداد 92 1:21
ایشالا همیشه بادخملای نازتون برید ددر



مرسی عزیزم
مامان تنها
26 مرداد 92 10:27
ووواییی عزیزیم الهی قربونتون برم من ماشاا..... ماشاا..... چشم نخورین ایشا ا....
مامان تنها
26 مرداد 92 10:27
مامان تنها
26 مرداد 92 10:28
مامان تنها
26 مرداد 92 10:28
مامان آوش و آویسا
26 مرداد 92 11:09
شما چقدر نازید قند عسلا خدا حفظتون کنه
ممنون که به ما سر زدید خوشحال شدم


مرسی مامان دوقلوهای خوشمل بازم بیایین پیشمون
مامان زری
26 مرداد 92 14:14
سلام خوشگل خانوما شما که اینقدر نازین یه ذره بیشتر بخوابین تا مامانی هم یه ذره استراحت کنه
خسته نباشی دوست جونم غصه نخور به یه چشم به هم زدن میگذرهمنم اوایل خیلی خسته میشدم ولی کم کم هم آرنیکا دیگه خوب میخوابید و هم من عادت کردم
خدا رو شکر که بچه های سالمی داریم


سلام مامان زری مرسی بعلههه خدا را خیلی شکر که بچه هامون سالمن
آرنیکا رو ببوسین

باباي دو قلوها
26 مرداد 92 15:06
با سلام

از لطفتون بي نهايت سپاسگذارم

شما هم دو دختر ناز و دوست داشتني داريد . اميدوارم با عنايت خداوند متعال هميشه سالم باشند و در سايه شما روزگار را به خوبي سپري كنند.

من هم شما را لينك كردم و اميدوارم اجازه دده باشيد


مرسی از لطفتون
مامان تنها
27 مرداد 92 7:47
ممنون ندا جوووووووون



انشالله زودی مامان بشین
مامان تنها
27 مرداد 92 7:52
نی نی های خوشگل و ببوس از طرف خاله



مرسی مامان تنها
سپیده
29 مرداد 92 18:48
ایشالا همیشه به گردش خان خوشگلا ... مامان ندا دیگه وقتشه با هم بریم گردش این بار قول میدیم رایان شیطونی نکنه و خوشگل خانمارو اذیت نکنه.... .... ماشالا امیررضا عزیزم چه آقا شده ... یعنی رایان هم زودی بزرگ میشه و این قدی میشه؟!!


مرسی سپیده جونم حتما میریم این چه حرفیه رایان عزیز دل منه ...تا چشم به هم بزنی رایان هم بزرگ شده و بچگیش میشه خاطره
مامان آرشيدا قند عسل
30 مرداد 92 11:19
هميشه به گردش و تفريح خوشگلهاي خودم.



مرسی مامان آرشیدا بوووس بووس
مامان آرسام
30 مرداد 92 19:19
ای جووووووووووووووووووووووونم
چقدر نازین شما
با افتخار لینکتون کردم


مرسی که به ا سرزدین
من هم لینکتون میکنم و به آرسام عزیز سرمیزنم
سپیده
4 شهریور 92 13:49
کوجایی پس مامان ندا؟!!!! گفتم دیگه هر روز میای آپ میکنی مشتاق میام میبینم خبری نیست؟!!! فک کردم مثل قدیما نوبتی میایم نت یا من هستم یا تو!!!!! هانا هانیتا عشقای من خوشگلای من دلم براتون یه ذره شده


سلام سپیده جون دو هفته خیلی درگیر بودم میام میگ
م چی گذشت
آره قایم موشک بازی میکنیم مثل قبلناااااااااااا پسر گل منو ببوس
مامان تنها
7 شهریور 92 8:36
مامان دنیا
14 شهریور 92 22:13
ماشالله خدا حفظشون کنه خیلی نازن


مرسی مامان دنیا عزیز
مامان ماهیار
17 شهریور 92 1:13
100000000 ماشالله
چه نازند طبیعی باردارشدی یا با دارو


نه عزیزم طبیعی باردار شدم
سپیده
18 شهریور 92 10:10
مامان ندا where are you?!!! باباجون دلم یه ذره شد براشون بیا از اولین عروسی رفتنشون بگو از اولین مسافرتشون!! کجایی پس تو آخه؟!! مامان ماهیار جون کاملا طبیعی و کمی تا قسمتی هم ناخواسته!! وقتی خدا بخواد بنده هاش ی چی کاره بیدن؟!!


سلام خاله جون چشم یام یگم کلی گفتنی دارم
کاملا حق با سپیده جونمه