برنامه خواب و شیر خوردن جیگرام
سلام عزیزای دل مامان دخترای قشنگم ببخشید که اینقدر دیر وبلاگتون رو آپ میکنماین چند وقت شما خانوم خوشگلا یه سری رفتار جدید یاد گرفتین که خیلی انرژی و وقت نیاز داره و ما هم همه جوره در خدمتیم البته نه که همه ش تقصیر شما باشه ها نههههه بابا وحید لپ تابو میبره سرکار و گهواره شما خوشگلا جلوی میز کامپیوتره واسه همین طول روز من فقط با موبایل به نت دسترسی دارم که با اون هم نمیشه وبلاگ آپ کرد
خوب گفتم رفتار جدید بزارین بگم چی هانای عزیز من که فقط تو بغل همراه با راه رفتن شیر میخوری واسه 60 سی سی شیر حدود نیم ساعت باید تو بغل از این طرف به اون طرف راه بریم تازه اگه بایستیم شاکی میشی و میگی اییییییییییییییییییممممممممممممم و ما هم مطیع اوامر آخه عزیز دلم ما که دلمون نمیاد گرسنه بمونی...تازه خانوم خانوما شب هم که واسه شیر از خواب پا میشی میگی یالا راه بریم که من گرسنه م آخه فسقلی ناز من شما تو خواب از کجا میفهمی که الان نشستیم و راه نمیریم؟؟؟
اما هانیتای عزیزم شما یه گریه ای میکنی که جیگر آدم کباب میشه از چشمای خوشگلت اشک سرازیر میشه و هق هق میکنی همه میگن آخه چراااااااااااااا اینجوری گریه میکنه این خانوم خوشگله اوایل همه هول میشدیم میگفتیم نکنه طوریت شد جاییت درد گرفت بد بغلت کردیم حشره نیشت زد و کلی حدس دیگه که بعد از مکاشفات به عمل اومده فهمیدیم که نه این جیگر طلا فقط خوابش میاد و بلد نیست بخوابه دخترم وقتی خوابش میاد فکر میکنه به یه مشکل بزرگ برخورده و حالا باید چیکار کنه؟؟
خوب راه حل مشکل بغل گرفتن به شیوه خاص ترجیحا بالا و پایین رفتن از پله یا نشستن و پاشدن اگه که بری از مبل بالا و پایین که دیگه چه بهتر بعضی وقتا هم که با مامان جون یا دایی یرین تو پارکینگ و یه نیم ساعتی بغل باشی شاید خوابت برد تازه اگه بیدار نشی وقتی قراره بزارنت سر جات حالا این عملیات سه چهار باری تو روز تکرار میشه و واسه خواب شب به اوج خودش میرسه...
حالا شما بگین واسه کارای دیگه انرژی میمونه واسمون؟؟؟؟
قربونتون برم فرشته های من همه زندگی من شمایید همه توانم رو واسه راحتی شما میزارم فقط شما خوب باشین همین...
هانای گلم جمعه 1 شهریور ساعت 2.5 شب تو خواب متوجه شدیم که تب داری دختر عزیزم بدنت داغ بود و تو خواب هم ناله میکردی من و بابایی کلی نگرانت شدیم و دوست هم نداشتیم که ببریمت پیش دکتر عمومی خودمون با استامینوفن و خنک کردن دست و پای قشنگت تبت رو کنترل کردیم که خدایی نکرده مشکلی واست پیش نیاد تا عصر جمعه دیگه تبت پایین اومد و کلی سرحالتر شدی...شنبه رفتیم پیش دکتر خودتون هانیتای گلم خدا را شکر که شما رو دکتر گفت مشکلی نداری و همه چیز عالیه اما هانای گلم شما سینه ت عفونت داشت و دکتر گفت علتش رفلاکسی که داری و واست اریترومایسین تجویز کرد خدا را شکر با مصرف شربت حالت خوب شد و دیگه تب نکردی مامان قربون اون بدن کوچولو و نازت بشه
دخترای گلم همیشه خوب خوب خوب باشین و هیچ وقت مریض نشین اخه خیلی سخته پاره تنت حتی یه ذره کوچولو اذیت باشه عزیزای دلم شما شیشه عمر من هستید همیشه در پناه خدا سالم و سلامت و شاد باشین
خیلی بیشتر از اون چیزی که بتونین تصور کنین دوستون دارم دخترای ماهم