غلت زدن هانا جونی
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام فرشته های آسمونی ، حال و احوالتون چطوره عروسکای من؟
من هم که حسابی با شما گل خانومای ناز مشغولمدیگه بازیگوش شدین و نمیشه یک لحظه ازتون چشم برداشت ...کم کم هم دارین با هم رابطه برقرار میکنین به هم دیگه نگاه میکنین واسه هم میخندین و به زبون قشنگ خودتون با هم حرف میزنین بعضی وقتا هم دعواتون میشه هانا خانوم گل خیلی جیغ میکشه و هانیتا خانوم خوشگل میترسه لب میذاره و میزنه زیر گریه ولی دیگه هانیتا هم به صدای جیغ های هانا عادت کرده و گریه نمیکنه و آخه خودت هم دیگه جیغ میکشی....
و اما بگم از موفقیت بزرگ هانا جونم بلاخره پس از تلاشهای بسیار دختر نازم تونستی غلت بزنی جمعه 21 شهریور خانوم خوشگله هم غلت زدی هم دستت نموند زیر بدنت و هم سرت رو سرفرازانه بالا گرفتی این هم یکی ار عکساش
گل من بعد هم خودت خسته شدی و خوابت یرد ببین عسلم
از اون روز مامان جون هر وقت میذاریمت زمین بلافاصله برمیگردی و تلاش میکنی بری جلو قربونت برم عزیز دلم آفرین ماه من
هانیتا جونم شما هم داری تلاش میکنی همین روزا موفق میشیی عسلم فدات بشم عاشق این عکستم مامی
همه زندگی من شمایین عاشقتونم