اولین تجربه خوردن غذا
درود و هزاران درود دخترای عزیزم
گل خانوما روز به روز دارین بزرگ میشین و تجربه های جدید بدست میارین
به سفارش دکترتون شما یک ماه و نیم زودتر یعنی چهار ماه و نیمه میتونین غذا بخورین و علاوه بر شیر به غذا هم نیاز دارینبرای همین من با تمام عشقم براتون آرد برنج درست کردم که بتونم یه فرنی خوب با یه آرد برنج مرغوب و خوش عطر خونگی براتون درست کنم با هزار امید که شما عزیزای دلم دوست داشته باشین و بخورین
حالا بریم ادامه مطلب تا ببینین چطوری غذا خوردین
خوب دخترای قشنگم فرنی شما آماده ست
و شما هم آماده برای نوش جان کردن غذا
و اینجا هم غذاتون رو نوش جان کردین و منتظرین یکی بیاد و صورتهای نازتون رو تمیز کنه فداتون بشم من
خوب چطور بود مامی؟از قیافه هاتون که مشخصه حسابی تعجب کردین که این دیگه چی بود؟؟جیگرای من حالا کلی مزه هست که نچشیدین و یه عالمه وقت دارین واسه خوردن غذاها و طعم های جدید
دختر خانومای من قرار نشد اینجوری غذا بخورین ها یه قاشق رو ده بار بریزین بیرون و دوباره تکرار...مخصوصا هانا جونم که غر هم میزد موقع خوردن البته میدونم گلای من دفعه اولتون بود کم کم یاد میگیرین جطوری باید غذاتون رو خوب بخورین تا انرژی بگیرین و زودی بزرگ بشین
مامان دورتون بگرده امروز فقط دو تا قاشق خوردین کم کم باید بیشتر بخورین و تا ده روز هم فرنی بخورین تا بعد بریم سراغ غذاهای بعدی امیدوارم دست پخت مامان رو دوست داشته باشین
خوب دخترای قشنگم امروز و دیروز بابا وحید خونه بود و ما یه عالمه با وجودتون عشق کردیم و همش باهاتون بازی کردیم و شما قهقهه میزدین واسمون و با صداهای قشنگی که از خودتون درمیاوردین میخواستین باهامون حرف بزنین و ذوق میکردین...عزیزای دلم اصلا نمیدونم وقتی ما شما رو نداشتیم چیکار میکردیم با وجود شما زندگی ما خیلی قشنگ شده و روز به روز هم قشنگ تر میشه ممنون که هستین عزیزای من گلهای همیشه بهارم